انتقام

هر روز از اخرین قدومت می گذرد  به این می رسم که دیگر نیستی

تو  یه رویایی بودی در قالب کسی که  که طعم زیبای انتقامش

هر روز ازارم میده

خسته ام از خود و اینکه چرا اینقدر انتقام برایش زیبا شده

ای کاش با یه نگاهت همه ی بودن ونبودنت رو واسم ثابت می کردی

که امروز درگیر افکار شکست خورده اش نباشم

امروز من اگر وامانده ی افکار پوسیده ی خودمم بخاطر توست که حاضر نشدی تنها

برای یکبار

از جنهم شک بیرونم آوری

من زاییده  ی افکار پوسیده ی خودمم کی کجا این کابوس دلنشین تلخ

می گذرد

آیا تویی که در سفر هستی  آیا اونقد دست و دلت باز شده که در دنیای مجازی

هستی؟

آیا باید با خویش این کابوس نبودنت رو یدک بکشم و به انتظار همچنان بنشینم ؟

یا شایدم تو وسیله ای شده  ای تنها به نام برای او که عقده های دیرینه اش را

بر سرم خالی کند

نمیدانم چی بگم  ولی ای کاش باشی وروزی بیایی

ببینی که

چه بامن کردی

و اکنون بر سر دو   راهی شک و حقیقت تنهایم گذاشتی

خدا هم درباره تو مرا تنها گذاشته نمیدانم چه کنم

اگه هستی کمکم کن از بس به این و آن انگ بدی زدم خسته شدم 

پ.ن: ممنون ولی دیگه نمیتونم بنویسم ، اخرین حرفم روی کاغذ این بود 

همون کپی کنم بهتره 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : سه شنبه 24 تير 1393برچسب:, | 11:14 | نویسنده : شبگرد تنها |