خانمی

هیچی دیگه سلام هم ک بلد نیسی بکنی من سلام میکنم خدمت شما لیدی عزیزم 

کجا بودیم ها میخام خاطرات مشهد رو بگم 

توهم ک ن نظری ن چیزی ن وضعی اصن هیچی 

خو روزا اول ک هیچی با قطار اومدم مشهد از اصفهان به سمت مشهد ک از یجایی ک خیلی خاطره داشتم رد شدیم .....

روزا بعدی هم ک همیجوری میگذشت سرکار حرم خونه ولی بازم هیچ خبر تازه ی نبود تو زندگی تا اینکه زنگ زدم به تو صدات رو شنیدم 

ی روز کامل هم ک رفتیم واسه خرید سوغاتی خیلی چیزا گرفتیم ک بعدا نشون میدم بهت دگ چیزی زیادی نیس

ی شب هم رفتم خون اهدا کردم ی مرده اومده اهل همونطرفا فامیلیش کبوتری بود ایقد مسخره بازی در اوردن سر این پرستار ک داشت خون میگرفت ک کلافه شد من بهش میگفتم البته مرد بود کاش میدانستم تو اینجایی زودتر تب میکردم تا پرستارم تو باشی همیجوری ....

الان هم ک کافی نت هستم با بابام حرفا رو زدم خدا بخاد سال دیگه باهم مشهدیم 

بلیط گرفتم واسه 5 شنبه این هفته بعدشم هم سربازی شاید دگ زیاد پست نذارم اومدی ی نظری چیزی بذار

اینم خاطرات مشهد من تموم جمع و جور 

ی چیزی ببخشید اصن حواسم نبود ک اسم تو رو گذاشتم رو شماره 1 وقتی فشارش میدم با اون بهت زنگ میزدم و با شماره 2 بهت پیام اخه میانبر بودن ببخشید پاکشون کردم قصدی نزدم امروز زنگ نزدم ببخشید واقعا



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:, | 14:24 | نویسنده : شبگرد تنها |